این متن رو زیر عکسای مراسم رتبه های برتر کنکور مدرسه م توی اینستاگرام نوشتم. میخوام اضافه کنم که اساسا تلاش نشات گرفته از درون یک فرد راهی نداره که به جایزه ای که از طرف یک فرد دیگه اهدا میشه مربوط بشه و به طور منطقی واکنش آدم در این موقعیت باید این باشه که: «به تو چه؟ مگه واسه تو درس خوندم؟ مگر غیر از اینه که تو با این کادو میخوای اعلام رضایت کنی انگار رضایت تو کوچک ترین اهمیتی داره و باید در حرکات بعدی من هم در نظر گرفته بشه تا تو هم تایید کنی.» یعنی جایزه دادن مشخصا برای تغییر رفتار دیگران در جهت اهداف خود انجام میشه تا در کارهاش تایید و تشویق ما رو دنبال کنه و ما بتونیم بهش جهت بدیم؛ به جای این که به اون آدم فرصت تفکر و شناخت و توسعه انگیزه های درونی رو بدیم.
معرفی کتاب «نه تنبیه، نه تشویق: چگونه انگیزههای درونی را پرورش دهیم» به انگلیسی “Punished by Rewards: The Trouble with Gold Stars, Incentive Plans, A's, Praise, and Other Bribes” نوشته «الفی کهن» با این مراسم برگزار شده مناسبت داره.
«مؤلف با تکیه به روانشناسی پاداش و تنبیه را به چالش می طلبد و استفاده از پاداش را در خانه، مدرسه و محل کار زیر سؤال می برد. این کتاب والدین، معلّمان و مدیران را متقاعد می کند که تلاش برای کنترل غیرمستقیم دیگران از طریق تشویق و پاداش، ظاهرا در کوتاه مدت جواب می دهد، اما در نهایت روش موفقی نیست و زیان های ماندگار برجای می گذارد.
نویسنده، با استناد به پژوهش های متعدد نشان می دهد که وقتی افراد با مشوق هایی مانند پول، رتبه، نمره و امثال آن تشویق میشوند، نتیجه کار نازلتری ارائه می کنند. برنامه هایی که برای تغییر رفتار افراد به کار برده می شوند نیز در دراز مدت موّثر نیستند و تنها فرمانبرداری موقت ایجاد می کنند.» به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از ساجده
بریده هایی از این کتاب در میان و پایان نوشته اومده.
«جامعه ما با وضعیت پیچیده ای رو به روست. این روزها با صدای بلند از افت بهره وری در محیط های کاری، بحران مدارس، و انحرف فرزاندانمان از ارزش های اخلاقی شکایت می کنیم. اما راهکارهای ما برای حل این معضلات (برنامه های تشویقی در محیط کار، نمره و جایزه در مدرسه، و پاداش و خوراکی در خانه) دقیقا همان عواملی هستند که خود در ایجاد این بحران ها نقش دارند. جامعه ما پیرو پرو پا قرص رفتار گرایی «اسکینر» است و نمی تواند از جعبه ای که با دریافت پاداش وارد آن شده است راهی به بیرون پیدا کند.
“بهترین روش برای وادار ساختن دیگران به انجام کاری این است که برای آن کار پاداش تعیین کنیم. ” این ایده در جامعه ما به این جایگاه رسیده که ایده ما را در اختیار گرفته است و این ما نیستیم که این ایده را در اختیار داریم. چون دیگر مورد تامل قرار نمی گیرد و چنان مسلم فرض می شود که آراء مخالف با آن بی پاسخ می ماند و حتی دیگر مطرح نمی شوند.»
شاید این مراسم رو برگزار میکنید تا کنکوری ها اون رو ببینن و انگیزه بگیرن. اما افرادی که خودشون رو در مقایسه با جمعیت (همکلاسی ها، هممدرسه ای ها)، جزء گروه "برترها" یا نزدیک به اون ها نمی بینن که عمده افراد اینطور هستن(چون برترها طبیعتا گروه کوچکی هستن) با این مراسم ها انگیزه ای نمی گیرن چون نمیتونن خودشون رو جای افرادی که جایزه می گیرن بذارن. اگر به افراد یادآوری بشه که اون ها توانایی بهبود شرایطشون -هرچی که باشه - رو دارن بیشتر باعث تحرکشون میشه و چه بسا با اتخاذ همین طرز فکر و بدون توجه به جایگاه فعلیشون، تا روز کنکور در جایگاه خیلی بهتری قرار بگیرن. اما با این مراسم شما جایگاه امروز اون ها رو که ربطی به جایگاهشون در روز کنکور نداره به رخ اونها میکشین و اون ها رو ناامید می کنین.
"احساس کفایت و توانمندی شرط لازم یادگیری موثر است."
"صرف مشاهده پاداش گرفتن دیگران دست کم می تواند موقتا انگیزه درونی شما را فرو بنشاند."
رتبه بندی کنکور یک سری عدد و رقمه که برای مشخص کردن اولویت ورود به دانشگاه ها محاسبه شده. اما شما بدون این که لزومی داشته باشه افراد رو بر اساس رتبه کنکورشون با هم مقایسه می کنید و اونها رو به برنده و بازنده تقسیم می کنید. یعنی به جای نشون دادن فرصت های آینده، ناکامی گذشته رو به گروه دوم یادآوری میکنید. اگر قرار بود یاری و انگیزشی به افراد انجام بشه، کسایی که به هدفشون نرسیدن بیشتر بهش نیاز داشتن.
میخوام بگم چاره ای جز رتبه بندی برای مشخص کردن اولویت ورود به دانشگاه وجود نداره. اگر وجود داشت، دیگه دلیلی برای رتبه بندی باقی نمیموند. پس بیاید از رتبه کنکور فقط در جایی که ضرورت داره استفاده کنیم.
«تایید یا اظهار خوشحالی چیزی نیست که بی غرضانه ابراز شود بلکه به عنوان بخشی از راهکارهای حساب شده برای شکل دادن رفتار دیگران با قصد و نیت و به طور مشروط به کار می آید.»
"پاداش دادن اساسا قابل ایراد است زیرا به مثابه ابزاری برای کنترل دیگران به کار گرفته می شود."
رتبه بندی افراد و "برتر" خطاب کردن یک عده از اون ها باعث اختلال در روابط دوستی و فاصله گرفتنشون از هم میشه. این چیزیه که من تجربه کردم و در رفتار بقیه هم دیدم. هر جمعه بعد از آزمون و هر بار دبیری از عمد نمره یا درصد بچه ها رو بلند خوند(یا مجبورشون کرد خودشون بخونن). تا مدتی اون عدد تصوری که از یک آدم داریم رو تحتالشعاع قرار میده. درسته که تفاوت حضور ذهن دو نفر درباره چند مبحث خاص در یک روز و ساعت خاص تعیین کننده نیست اما حقیقت اینه که ما خیلی وقتا نمیتونیم در زمان تعامل با یک فرد دیگه، از فکر این که اون در مقایسه با ما کجا قرار میگیره و بر این مبنا ما چه قدر باهاش شباهت یا تفاوت داریم فرار کنیم. افراد لزوما با انگیزه به دست آوردن نمره بالاتر از دیگران درس نمیخونن اما دبیران، مدرسه یا موسسات روی اونها برچسب رتبهشون رو میچسبونن و به اونها نقشهایی(بچه درسخون/درسنخون) رو در جامعه کلاس و مدرسه تحمیل میکنن. در این سیستم مهم نیست شما درس رو یاد گرفتید یا نه؛ مهم عملکرد شما در مقایسه با دیگرانه که چگونگی وضعیت شما رو تعیین میکنه. دوستی با پیدا کردن ویژگی های مشترک ایجاد و تقویت میشه اما دست اندر کاران آموزش روی تفاوت های ما تاکید می کنن. در حالی که میشد گذاشت از انسان بودن و دانش آموز بودن کنار هم لذت ببریم.
«پاداش در بهترین شکل خود نمی تواند در ایجاد تعاون و همکاری یا حس مشترک تاثیری داشته باشد بلکه مانع این اهداف است.
وقتی افراد برای بدست آوردن پاداش رقابت میکنند جریانی پنهان از ستیز و رقابت شکل می گیرد.
پاداش به ایجاد و حفظ روابط مثبت که در یادگیری یا عملکرد بهینه موثرند کمکی نمی کند.
مخرب ترین روش ممکن پاداش دادن وضعیتی است که دریافت کنندگان پاداش تعدادشان محدود شود. انجام این کار یعنی تلاش برای شکست دادن یکدیگر را جایگزین امکان همکاری کردن.»
«پاداش خطرپذیری را تضعیف می کند
وقتی برای پاداش کار می کنیم دقیقا کاری را انجام می دهیم که برای کسب پاداش لازم است نه بیشتر.
پاداش دشمن کنکاش و جستجو است. چون وقتی به ازای دریافت پاداش کاری را انجام دهیم آسان ترین و سریع ترین راه را برای انجام آن کار انجام می دهیم.
دلیل دوم این است که پاداش ها منجر به رفتار کلیشه ای و تکراری می شوند. همان الگوی رفتاری مطمئنی که به نتیجه برسد.
دلیل سوم ما در نظام کنترلی هدف کسب پاداش است و اتمام کار شرط دریافت پاداش است.
هر چه پاداش بزرگتر باشد افراد تکالیف آسانتری انتخاب می کنند.
وقتی پاداش دادن قطع شود افرادی که قبلا پاداشی دریافت کرده اند تا جایی که ممکن است کم کاری می کنند.»
«پاداش دقیقا کدام جنبه از رفتار را تغییر می دهد؟ مشوق ها اساسا نگرش و پاینبدی عاطفی ما را که زیر بنای رفتار ماست تحت تاثیر قرار نمی دهند. (عدم تطابق ساحت ها) مشوق ها تغییرات عمیق و ماندگار ایجاد نمی کنند زیرا هدفشان تاثیر گذاشتن بر عملی است که انجام می دهیم.
چه بهایی در قبال این موفقیت پرداخته می شود؟ آنچه پاداش ها و تنبیه انجام می دهند این است که فرد را به اطاعت وا می دارند و خیلی خوب هم از عهده آن بر می آیند. اما اگر هدف شما بالابردن کیفیت دائمی کار است چنانچه قصد دارید از دانش آموزان افرادی متفکر و خودگردان بسازید پاداش و تنبیه کاملا بی اثر خواهد بود. بلکه زیان آور هم هست.»
«مسلّم است که توجیه محترمانه کودکان شش ساله برای آرام نشستن، مستلزم صبر و تلاش است. اما اعلام این مطلب که «اگر ساکت بنشینید فلان جایزه را خواهید گرفت...» مستلزم به خرج دادن هیچ شهامتی، هیچ فکر و تلاشی، هیچ صبر و حوصلهای، هیچ استعدادی و هیچ صرف وقتی از سوی معلم نیست.»
بریدههای کتاب، از خلاصهای که مهناز میرزایی در سایت فردای پارس منتشر کرده، برداشته شده.
دانلود کتاب «نه تشویق، نه تنبیه»: bit.ly/2BB4cjA
نسخه اصلی: bit.ly/punishedbyrewards
.ly/punishedbyreward